پيام دوستان
+
من نميفهمم کوهنوردي اونم تو هواي سرد چه لذتي داره
*ترخون بانو*
103/8/15
+
سن وبلاگم 15 سال و 5 ماه و 5 روز شده :)
همابانو
103/8/14
15 سالم بود، مثل هميشه پشت سيستم تو اتاقم، صفحه ثبت وبلاگ جديد جلوم بود تو فکر انتخاب يه آدرس براي وبلاگم بودم چند تا اسم اومد به ذهنم ولي قشنگ نبودن چيزي که ميخواستم رو نميرسوندن يهو از پسرخالم که چند ترم زبان جلوتر از من بود و کنارم رو صندلي نشسته بود پرسيدم پيشرفته به انگليسي چي ميشه گفت Advanced گفتم همين خوبه و دکمه ثبت رو زدم :دي
كيوان گيتي نژاد و
103/1/1
كيوان گيتي نژاد و
102/12/8
كيوان گيتي نژاد و
102/12/4
كيوان گيتي نژاد و
102/11/27
كيوان گيتي نژاد و
102/11/27
وطن فروش همان ايست که از ناموس فروشي آغاز و به وطن فروشي به نقطه دشمن ميهن تنزل ني کنند ولي آنچه وطن فروشي در برابر اش موميست ميان دو انگشت ولي خدا و نائب بر حق حضرت وليعصر عج را دشمني و ستم و عدم ياري او در برابر ستمکاران و کفار بلاخص شيطان بزرگ و صهيونيست جهاني ست اين درجه از خودفروشي با به درک واصل شدن اموالش هم پاک نميشود
ولي خدا رو فروختن درد بيشتري دارد وطن خدا بي ولي خدا دوزار ارزش مادي نداره اونجا خاک من که پدرم و خانوادم و اونجا در پناه خودش گرفته وطن هرکس اعتقادات اون فرد وطن فروشي پس با اعتقادات ما درگيره و بايد ديد هرکس با اعتقاداتش چقدر صادق و چقدر درگير اين و آن ميشه وگرنه خاک همه جا هست اون ايمان و اون ذات آدما بليد ديد به کدامين خاک گره خورده
كيوان گيتي نژاد و
102/10/9
كيوان گيتي نژاد و
102/9/24
كيوان گيتي نژاد و
102/9/22
مردم ضرر مي کنند ولي بر چشم خود دردانه فاطمه را شاهد ايام عمر بر ميشمارند فرزند فاطمه دلش خون است ياران ابليس هر از گاهي اين چشمه برکت را خاطرش را مکدر مي کنند اي ملت فاطمي فرزند فاطمه بر اين بيداد فاسقان خون است دلش بياييم پشت او اقتدا کنيم به مادرش و آه مظلومين را از کف فاسقان و مارقين بيرون کشيم و به مجازات خيانت مبتلابه کنيم اين ناکثان ملا را
كيوان گيتي نژاد و
102/8/12
من از آينده نالانم ، بحال نوجوانان سخت گريانم ، خدايا از پريشان حالي آنان پريشانم ، چگونه با تو مانم بر سر آن عهد و پيمانم ، مرا يا قدرتي ده يا که هم اکنون بميرانم .
گردشگري در آلام و آرزوهاي پايان آلام فراتر نام بين المللي مي خواهد بگيرد و ويزا هم مي خواهد اگر پاسپورت ات ريپورت نگردد مي تواني در اعماق بدبختي هايت هم گردشگر اعزام کني بي شک جز خود گردشگري نمي يابي
9 دي روزي بود که صدايم صداي او را لمس کرد و برزخم را زينت داد و آلام مرا معنا بخشيد و بدبختي را برايم معناي عرفاني داد آن روز که منيت تن خواست رهايي را از بند درون به هيمنه پوشالي فتنه رودررو کند دشمن نبود که مرا باور نکند ياران بودن که بودن ام را باور نمي دادند آنجا که دشمن براي اثبات اش نگاهش سخن مي گفت جان من از ناموس باور من باوري برخواست نمي گرو